خلاصه
هدف این مقاله، آزمون پنج مفهوم کلیدی مدیریت استراتژیک: سازمان صنعتی (I/O) ، دیدگاه مبتنی بر منابع ((RBV، دیدگاه مبتنی بر دانش ((KBV، کارت امتیازی متوازن ((BSC و سرمایه فکری (IC) در بافت غیر انتفاعی است و تعیین اینکه کدام یک در بخش غیر انتفاعی کاربرد بیشتری دارد. طرح/ روش شناسی/ رویکرد: این مقاله، مفاهیم بالا را در محیط غیر انتفاعی منحصر بفرد مرور می کند.
یافته ها: مفهوم IC در بافت غیر انتفاعی در مقایسه با دیگر مفاهیم مدیریت استراتژیک، کارآمدتر است. IC یک منبع مهم است که سازمانهای غیر انتفاعی برای کسب مزیت استراتژیک پایدار نیازمند توسعه آن هستند.
محدودیت تحقیق/ پیامدها: این مقاله به تکمیل ادبیات نوظهوری کمک می کند که بیان می دارد مفهوم IC کارآمدترین مفهوم مدیریت استراتژیک در بخش های غیر انتفاعی است. آشنایی بیشتر با مفهوم IC در این بخش، بعنوان نتیجه این مقاله، احتمالا موجب انجام تحقیقات بیشتر توسط متخصصان و دانشگاهیان خواهد شد.
اصالت/ارزش: تحقیقات سیستماتیک کمتری در مورد قابلیت کاربرد مفهوم مدیریت استراتژیک در بافت غیر انتفاعی به وقوع پیوسته است. این مقاله به عنوان اولین تلاش برای پر کردن این شکاف موجود عمل می کند.
مقدمه
امروز سازمانهای غیر انتفاعی (NPOs) به طور عموم در یک محیط دارای رقابت بالا، فعالیت می کنند که مشخصه آنها تقاضای فزآینده از طرف جامعه، است. نیاز به مفاهیم مناسب مدیریت استراتژیک که قادر به هماهنگی با محیطهای منحصر به فرد غیرانتفاعی باشند به گونه وسیعی مورد پذیرش واقع شده است.
حوزه مدیریت استراتژیک در سه دهه اخیر، برجسته و چشمگیر شده است. بیشتر مفاهیم مدیریت استراتژیک، مانند: سازمان صنعتی (O/I) دیدگاه مبتنی بر منابع (RBV) دیدگاه مبتنی بر دانش (KBV) کارت امتیازی متوازن (BSC) و سرمایه فکری (IC) پا به عرصه ظهور گذاشته اند. به هر حال بر خلاف سایر مفاهیم استراتژیک، سرمایه فکری روی شاخصهای کیفی و غیرمالی برای دورنماهای استراتژیک آینده تاکید دارد و شاید بتواند با محیط منحصربه فردی که سازمانهای غیرانتفاعی درآن فعالیت می کنند، هماهنگ شود.
خلاصه
درطی چند سال گذشته یک بحث گسترده بین افراد متخصص و دانشگاهیان راجع به اینکه آیا یک روش مدیریت پورتفولیو می تواند با بانکها در مدیریت بهتر ریسک سرمایه کمک کند و اینکه چگونه روش مدیریت پورتفولیو برای سهام داران ارزش ایجاد می کند، وجود داشته است. در این مقاله، نویسندگان می گویند که چهار محرک وجود دارد که بانکها را ملزم می کنند که به هنگام مدیریت دارائی های اعتباری از حالت معاملاتی به یک روش که بیشتر شبیه به مدیریت پورتفولیو است حرکت کنند. این چهار محرک عبارتند از: تغییرات ساختاری در بازارهای اعتباری، ناکارآمدی انتقال ریسک به بازارهای وام دهی، افزایش سطح بدهی در ایالات متحده و تغییرات پیشنهاد شده برای کفایت سرمایه. نویسندگان در ادامه هیچ تغییر همزمانی در قواعد مربوط به کفایت سرمایه مشاهده نکردند به عنوان اولین قدم آنها به سمت همگرایی بین ریسک سرمایه و ترتیب سرمایه برای ریسک سرمایه حرکت کرده اند این تغییرات مستلزم آن است که بانکها به تلاشهای خود برای ایجاد اولین کلاس از مهارتها و توانمندیهای مدیریت پورتفولیو شتاب دهند، به کسب بهترین روش مدیریت پورتفولیوی اعتباری از طریق فرصتهای جذاب برای ایجاد ارزش سهامداران و قادر شدن بانکها در رقابت موفقیت آمیز، پاداش داده می شود.
کلمات کلیدی: قواعد سرمایه، مدیریت پورتفولیو، ریسک اعتباری
1-دلایل عمل: نیاز به ایجاد توانمندیهای مفهومی مدیریت پورتفولیوی اعتباری
مدیریت ریسک اعتبار در معرض تغییرات عمده قرار گرفته است. این تغییرات باعث تحت تأثیر قرار گرفتن روند رقابت در بازارهای اعتباری، ایجاد فرصتهایی برای بانکهایی که اولین مزیت ها را حفظ می کنند، می شود.
یکی از فرصتهای ایجاد شده، حوزه مدیریت پورتفولیوی اعتباری است. در حالی که بسیاری از بانکها اولین تجربیات خود را با این مفهوم جدید ایجاد کرده اند و مسئولیت های سازمانی را برای اجرای آن تنظیم کرده اند ما تصور می کنیم که نیاز زیادی برای شتاب دادن به این تلاشها وجود دارد علی الخصوص ما چهار محرک کلیدی را مشاهده می کنیم که باعث حرکت سریع بانها به سوی یک موقعیت رقابتی تر میشود.
2-محرک کلیدی شماره 1: تغییرات ساختاری در بازارهای اعتباری
در طی چند سال گذشته بازارهای جهانی اعتباری تغییرات شگرفی داشته اند آنها اصولاً مسیر و رقابت را در بازارهای اعتباری تغییر داده اند و استراتژی های جدیدی رابرای حفظ رقابت الزامی کرده اند ما چهار تغییر ساختاری مهم را شناسایی کرده ایم:
افزایش رقابت مخصوصاً در بازارهای اعتباری سطح پائین.
بطور کلی رقابت در بازارهای اعتباری بقا را افزایش داده است.
خلاصه
این تحقیق استانداردهای حسابداری مربوط به ارزیابی دارائی را از لحاظ ثبات رویه با اهداف بیانیه های مالی و مفهوم اندازه گیری درآمد بررسی می کند. تجزیه و تحلیل مفهومی «درآمد اقتصادی»و «درآمد تحقق یافته » منتهی به ارتباط آخرین مفهوم درآماده کردن سرمایه گذاران با اطلاعات مناسب برای ارزیابی شان از شرکت می گردد.
بنابراین مفهوم قدیمی تحقیق یا بازیافت تغییر میکند تا نیازهای مهم حسابداری بازار به بازار را برآورده سازد. نتیجه یک سرمایه گذاری درمقایسه با انتظارات پیش بینی شده زمانی که از ریسک ذاتی تجاری آزاد می شود، بطور تحقق یافته تلقی می گردد. درآمد تحقق یافته میزانی را که تاآن حد به نتایج مورد نظر نائل آمده تسخیر میکند.
این مفهوم تغییر یافته که در ارزیابی دارائی های تجاری فیزیکی و دارائی مالی بکار میرود، مطابق با ماهیت سرمایه گذاری طبقه بندی می شود. این تحقیق نشان میدهد که ویژگی های مختلف اندازه گیری طبق مفهوم درآمد تحقق یافته، سازگار می باشند و به این نتیجه میرسد که یک کاربری ثابت از مفاهیم بنیادی مهمتر از یکنواختی یک ویژگی خاص است.
خلاصه
تغییر به طور بالقوه منجر به این می شود که یک فرد جدید در یک تیم کاری انتخاب شود. این مطالعه درباره اعتماد بخصوصی که اعضای تیم به فرآیندهای پذیرش و انتخاب سازمانشان می کنند، تحقیق کرده است. و این را به ریسک دریافت شده از کارکنان جدید ربط داده است. این تحقیق توسط تیم هایی که درقسمت برداشت محصول جنگل کار می کردند هدایت شد، شغلی که تغییرات زیاد، ریسک بالا و نرخ سانحه بالایی دارد. نتایج نشان می دهد که اعتماد به فرآیندهای پذیرش، همبستگی منفی با ریسک حاصل از یک کارمند جدید دارد. اعضای تیم همچنین تعدادی از رفتارهای تضمینی (مواظبتی) و مطمئن را هنگامی که یک شخص جدید به تیم ملحق می شد، عهده دار شدند و این ها به سطح ریسک دریافت شده و این که چقدر آن ها به سلامت اعضای تیمشان اهمیت می دهند، مربوط می شد. این گونه بحث می شود که اعتماد خاص به ویژگی های تضمینی فرایند پذیرش و انتخاب یک سازمان، ممکن است عواقب منفی را برای سلامتی داشته باشد.
کلمات کلیدی: امنیت، اعتماد، تغییر، انتخاب، پذیرش (ورود)
مقدمه
تعدادی ازمطالعات یک رابطه بین سوانح و تغییر کارمند را گزارش کرده اند (Bell Grushecky2006٫ ;Kincaid٫ 1996). علاوه بر این، بی ثباتی تیم که ناشی از غیبت می باشد با حوادث ناشی از کار مرتبط شده است (Goodman Garber 1988). یک تفسیر احتمالی از این روابط این است که کارمندان جدید (آنهایی که جایگزین پرسنل تعویض شده می شوند یا جای غائبین را پر می کنند) خطر امنیت را مطرح می کنند. اگراعضای تیم اطمینان داشته باشند که سازمان آنها با انتخاب کارمند جدیدی که به طور ایمن کار کند، به تغییر و غیبت رسیدگی خواهد کرد احساس خطر آنها می تواند کاهش یابد.