مقدمه
در عصر حاضر سازمان ها به طور فراینده ای با محیط های پویا و در حال تغییر مواجه اند و بنابراین به منظور بقاء و پویایی خود مجبورند که خود را با تغییرات محیطی سازگار سازند در واقع سازمانهایی کارآمد محسوب می شوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه بتوانند مسیر تغییرات و دگرگونی ها را نیز در آینده پیدا کرده قادر باشند که این تغییرات را در جهت ایجاد تحولات مطلوب برای ساختن آینده ای بهتر هدایت کنند. نو آوری و لزوم تطبیق یافتن با شرایط زمان و ضرورتهای روز از مسائلی است که در فقه اسلامی ما نیز ریشه دار است. به ویژه در احادیث دینی ما آمده آنکه دو روزش مانند هم باشد مغبون می باشد کریستوفرایت نیز گفته است که سازمان ها نمی توانند از تغییر بگریزند همانگونه که ذرات آب اقیانوس از موج نمی توانند بگریزند (سادلر، 1380). توجه به هیجان ها و عواطف و کاربرد مناسب آنها در روابط انسانی، درک هیجان های خود و دیگران و مدیریتمطلوب آنها و نیز ایجاد همدلی با دیگران و استفاده مثبت از هیجان ها در تفکر و شناخت، موضوعی است که طی دهه گذشته، با عنوان هوش هیجانی (عاطفی) مورد توجه قرار گرفته است. بررسی ها نشان داده است که گوی رقابت آینده را مدیرانی خواهند ربود که بتوانند به طور اثر بخش و نتیجه بخش با منابع انسانی خود ارتباط بر قرار کنند. در این زمینه هوش عاطفی یکی از مؤلفه هایی است که می تواند در روابط مدیران با اعضای سازمان نقش مهمی ایفاء کند و به گفته گلمن (1998) شرط حتمی و اجتناب ناپذیر در سازمان به حساب می آید. اخیراً برخی از دانشمندان نیز دریافته اند که هوش عاطفی با اهمیت تر از بهره هوشی برای یک مدیر و رهبر است.
چکیده
این مقاله به بررسی این موضوع می پردازد که مبادله رهبر عضو (LMX) و هوش هیجانی (EI) چگونه با خلاقیت کارکنان در شرکت هایی با تکنولوژی بالا همراه است. در این رابطه به توسعه مدلی پرداختیم که LMX و EI را به عنوان پیش بینی کننده خلاقیت با LMX به عنوان یک شرط مرزی برای رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت در نظر می گیرد. با این حال، EL به طور مستقیم خلاقیت را تحت تاثیر قرار نمی دهد. نتایج نشان می دهد که LMX پیش بینی کننده قوی از خلاقیت است. جالبتر این که، تعامل بین EI و LMX اثر منفی بر خلاقیت هایی نظیر EI دارد که وقتی LMX بالا باشد برای خلاقیت مضر است. درنتیجه، نقش LMX برای خلاقیت کارکنان میتواند متناقض باشد. علاوه بر این، نقش مثبت EI در مقاله های جاری گزارش شده که بیش از حد ساده اند، و نقش آن ممکن است مشروط به کیفیت LMX و سایر زمینه ها باشد.
کلیدواژه: خلاقیت، هوش هیجانی، مبادله رهبر عضو، ارتباط مهمل
مقدمه
خلاقیت نقش مهمی را در افزایش مزیت رقابتی سازمان ها (Amabile، 1997) ایفا می کند. با توجه به اهمیت خلاقیت، محققان متعددی ماهیت خلاقیت و ابزاری برای افزایش خلاقیت کارکنان را مورد بررسی قرار داده اند. این مطالعات خلاقیت را به عنوان یک توانایی فردی به منظور داشتن ایده هایی در نظر می گیرند که نه تنها جدید نیستند، بلکه، مرتبط و برای سازمان (اولدهام و کامینگز، 1996) مفید هستند.
در نتیجه، تحقیقات اخیر عوامل اجتماعی و محتوایی را برجسته ساحتند که تسهیل کننده خلاقیت و پیامدهای اجتماعی ارزشمند در سازمان ها هستند (Eisenberger و Armeli، 1997، اولدهام و کامینگز، 1996؛ پری اسمیت و Shalley، 2003) که برای افراد به عنوان خلاق توسط دیگران (اولدهام و کامینگز، 1996) مورد نیاز هستند. در میان عوامل اجتماعی، مطالعات قبلی انجام شده در مورد خلاقیت و نوآوری ها توجه زیادی را به رهبر حمایتی و کیفیت مبادله رهبر عضو (LMX آخرت) بین رهبران و شاگردان معطوف کرده است (به عنوان مثال، دسی و رایان، 1987؛ اولدهام و کامینگز، 1996؛ Tierney، فارمر، و Graen، 1999، ژو و جرج، 2003). استدلال اصلی آنها این است که ایده های خلاقانه ممکن است به نوآوری هایی منجر شوند که خواهان تغییراتی برای وضع موجود در سازمان ها ست. (ژو و Geroge، 2003). که نشان می دهد ایده های خلاقانه، ممکن است خطر درگیری با همکاران و سرپرستانی را ایجاد کند که مخالف تغییرات هستند. (جانسن، ون د Vliert و وست، 2004). در نتیجه، رهبر حمایتی برای بهبود خلاقیت کارکنان ضروری است. اخیرا، محققان (به عنوان مثال، Antonakis، Ashkanasy، و Dasborough، 2009، جورج، 2000، ژو و جورج، 2003) استدلال کرده اند که مدیران احساس می کنند هوش هیجانی شان (پس از EI) منبع اصلی رهبر حمایتی برای بیداری خلاقیت کارکنان است. بررسی های انجام گرفته تا کنون نشان می دهد که نقش زیرمجموعه ها EI و درک LMX در خارج از حوزه تحقیق مطالعات خلاقیت است. LMX و EI نیز ممکن است حائز اهمیت باشند.
دسته: مدیریت
حجم فایل: 271 کیلوبایت
تعداد صفحه: 21
عنوان: مطالعه رابطه بین هوش هیجانی و خستگی شدید کارکنان (مطالعه موردی کارکنان دانشگاه دولتی قم)
-----------------------------------------------
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی رابطه هوش هیجانی و خستگی شدید است. روش این پژوهش توصیفی است و شاخه ای از همبستگی، جامعه آماری پژوهش 438 نفر از پرسنل رسمی دانشگاه دولتی قم (به جز اعضای دانشکده) است، نمونه آماری با توجه به روش مناسب به تصادف و با حجم نمونه 84 انتخاب شد که به دو پرسشنامه استاندارد مایر و سالوی هوش هیجانی و انباشت خستگی شدید Maslesh پاسخ دادند. در این مطالعه برای تجزیه و تحلیل داده ها و تعیین نوع رابطه بین متغیرهای مورد مطالعه از نرم افزار SPSS و آزمون میانگین جامعه آماری، ضریب همبستگی اسپیرمن و آزمون فریدمن استفاده شد. ادامه مطلب ...
مقدمه
در عصر حاضر سازمان ها به طور فراینده ای با محیط های پویا و در حال تغییر مواجه اند و بنابراین به منظور بقاء و پویایی خود مجبورند که خود را با تغییرات محیطی سازگار سازند در واقع سازمانهایی کارآمد محسوب می شوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه بتوانند مسیر تغییرات و دگرگونی ها را نیز در آینده پیدا کرده قادر باشند که این تغییرات را در جهت ایجاد تحولات مطلوب برای ساختن آینده ای بهتر هدایت کنند. نو آوری و لزوم تطبیق یافتن با شرایط زمان و ضرورتهای روز از مسائلی است که در فقه اسلامی ما نیز ریشه دار است. به ویژه در احادیث دینی ما آمده آنکه دو روزش مانند هم باشد مغبون می باشد کریستوفرایت نیز گفته است که سازمان ها نمی توانند از تغییر بگریزند همانگونه که ذرات آب اقیانوس از موج نمی توانند بگریزند
(سادلر، 1380، ص ت مقدمه)
توجه به هیجان ها و عواطف و کاربرد مناسب آنها در روابط انسانی، درک هیجان های خود و دیگران و مدیریت مطلوب آنها و نیز ایجاد همدلی با دیگران و استفاده مثبت از هیجان ها در تفکر و شناخت، موضوعی است که طی دهه گذشته، با عنوان هوش هیجانی (عاطفی) مورد توجه قرار گرفته است.
بررسی ها نشان داده است که گوی رقابت آینده را مدیرانی خواهند ربود که بتوانند به طور اثر بخش و نتیجه بخش با منابع انسانی خود ارتباط بر قرار کنند. در این زمینه هوش عاطفی یکی از مؤلفه هایی است که می تواند در روابط مدیران با اعضای سازمان نقش مهمی ایفاء کند و به گفته گلمن (1998) شرط حتمی و اجتناب ناپذیر در سازمان به حساب می آید. اخیراً برخی از دانشمندان نیز دریافته اند که هوش عاطفی با اهمیت تر از بهره هوشی برای یک مدیر و رهبر است.
مقدمه:
طرفداران اصلی روانشناسی انسان گرایانه در این دهه گوردن آلبورت، آبراهام مازلودکارل راجرز عقیده دارند که یکی از احتیاجات ضروری و مبهرم انسان این است که نسبت به خودش احساس خوبی داشته باشد هیجان های خود را مستقیماً تجربه نماید و از نظر هیجانی رشد کند. در حیطه روانشناسی اندیشمندان بزرگ از طرفی به علت شناسی دردهای روانی انسان و از طرف دیگر به طرح روش هایی برای بهره مندی انسان از ظرفیت کامل خود در جهت سلامت عمومی پرداخته اند که همه در جای متبول و هریک تکامل بخش و یا حداقل مپوش نظریه های خود بوده است. فروید به عنوان چهره ی معروف، روانشناسی نیروی اول معتقد است هسترمرکزی روان نژندی یانوردتیک اضطراب است. اضطراب یک ترس درونی شده است ترس از اینکه مبادا تجارب دردآور گذشته یادآوری شوند
فهرست مطالب
فصل اول:
مقدمه
بیان مسأله
اهمیت و ضرورت تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیه های تحقیق
متغیرهای تحقیق
تعاریف عملیاتی و نظریه واژه ها در مفاهیم
فصل دوم:
هیجان
تعریف هیجان
مناطق مهم مغز در رشد هیجان
هوش هیجانی
مدل توانایی هوش هیجانی
هوش هیجانی و شخصیت
عواطف در متون نظریات شخصیت
هیجان و آسیب شناسی
رابطه هیجان، شناخت و رفتار
هوش هیجانی و سلامت روانی
دیدگاههای مایر و سالوی در آموزش هوش هیجانی
اکتساب هوش هیجانی
انواع هیجانات اساسی
تحقیقات انجام شده در خارج
فصل سوم:
جامعه مورد مطالعه
حجم نمونه
روش نمونه گیری
ابزار اندازه گیری در تحقیق
روش تحقیق
روش آماری مربوط به فرضیه ها
فصل چهارم:
نمرات خام آزمودنیها از آزمون هوش هیجانی و سلامت عمومی در رابطه با فرضیه دانان
تجزیه و تحلیل داده ها
فصل پنجم:
بحث و نتیجه گیری
پیشنهادات
محدودیت ها
منابع و مآخذ