مقدمه
مدیریتمنابع انسانی را «شناسایی، انتخاب، استخدام، تربیت و پرورش نیروی انسانی به منظور دست یابی به اهداف سازمان» تعریف کرده اند. منظور از منابع انسانی، همه افرادی است که در ادارات و سازمان های دولتی، اعم از کشوری و لشکری، مؤسسات غیردولتی بازرگانی و صنعتی، مدارس و دانشگاه ها، روستاها و دیگر فعالیت های مؤثر در تولید ملی اشتغال دارند. هدف اساسی اداره امور استخدامی (نام دیگر مدیریت منابع انسانی) حصول نتایج مطلوب از تلاش های جمعی افراد است. از این رو، مسؤولان اداره امور استخدامی موظفند در سازمان ها محیط و شرایط مناسبی به وجود آورند تا کارکنان با میل و رغبت و خاطری آسوده از بیم و اضطراب، کوشش های خویش را در جهت نیل به هدف های مشترک معطوف سازند. بدون تردید، توفیق در انجام این مهم، مستلزم به کار بستن اصول و روش های مدیریت منابع انسانی است.
وظیفه این مدیریت، رعایت نظام شایستگی، در استخدام، پرورش و حفظ نیروی کار شایسته است که با حداکثر کارآیی و صرفه جویی، هدف های سازمان را تحقق بخشد. آنانی که به گونه ای با اداره امور استخدامی سر و کار دارند، موظفند در همه روابط و تصمیمات کارگزینی، هیچ گاه شأن و مقام انسانی را از خاطر دور ندارند، در همه اعمال و افعال خویش از اصل جامعیت و توجه به منافع عموم پیروی کنند، از هرگونه تبعیض دوری جسته و مسؤولیت ها و وظایف و نیز اختیارات را بدون در نظر گرفتن منافع شخصی به کار گیرند. با وجود اهمیت آشکار مدیریت منابع انسانی، همواره ابهامات و سوء تعبیرهایی در باره ماهیت واقعی، نقش و وظیفه واقعی آن وجود داشته است و یکی از علت های این امر، جدید بودن این وظیفه، نسبت به دیگر وظایف در سازمان است؛ زیرا تا چندی پیش، نیازی به جداکردن آن احساس نمی شد و جزو وظایف عمومی مدیریت به شمار می رفت.
علت دوم و مهم تر این که انسان موجودی زنده است که قادر به تفکر، قضاوت و تصمیم گیری است. او ماده ای بی جان نیست که به راحتی در دست دیگران شکل گیرد. بدین رو، خواسته ها، اهداف و آمال نیروهای شاغل، همیشه موافق یا هم سو با اهداف سازمان نیست. مقاومت کارکنان در برابر تصمیم هایی که درباره آنان گرفته می شود، منشأ دشواری ها و تنش هایی است که در امر اداره و کنترل انسان ها وجود دارد. به همین علت، دانشمندان علوم انسانی هرگز نتوانسته اند واکنش ها و رفتارهای انسان را طبق الگوی خاصی به طور دقیق پیش بینی کنند.
چکیده
این مطالعه به بررسی روابط میان اقدامات مدیریتمنابع انسانی (HRM) و سرمایه اجتماعی سازمانی (OSC) ، و اثرات تعدیلی ویژگی های صنعتی می پردازد. بر اساس یک نمونه از 161 شرکت، نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان می دهد که اقدامات مدیریت منابع انسانی متمرکز بر تسهیل روابط در میان کارکنان است، و مسلماً به سرمایه اجتماعی سازمانی مرتبط و وابسته است؛ و روابط برای شرکت های فعال در صنایع کمتر تنظیم شده، قوی تر است. علاوه بر این، کثرت دانش به خودی خود نشان می دهد که هیچ اثر تعدیلی ندارد، اما به نظر می رسد، متصل کننده مقررات صنعتی در موثر بودن پیوند اقدامات مدیریت منابع انسانی و سرمایه اجتماعی سازمانی می باشد. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل برای موردی خاص نشان می دهد که اقدامات مدیریت منابع انسانی اثر مثبت بالایی بر سرمایه اجتماعی سازمانی دارد اما نه با کثرت پایین دانش در زمینه کنترل شده تر. این مطالعه مفاهیمی برای تحقیق و تجربه همراه با دستورالعمل هایی برای تحقیقات آینده ارائه می دهد.
کلمات کلیدی: سرمایه اجتماعی سازمانی، اقدامات مدیریت منابع انسانی، مقررات صنعتی، کثرت دانش
مقدمه
سرمایه اجتماعی به طور کلی بیانگر انبوه منابع درج شده در داخل، به واسطه دسترسی و فراهم شده از روابط یک فرد یا سازمان می باشد (بولینو، تورنلی، و بلودگود، 2002؛ اینکپن و تسانگ، 2005؛ ناهاپیت و گشال، 1998). یک شرکت می تواند مزیت بزرگی از هر دو روابط درون و بین سازمانی، استنتاج نماید. سرمایه اجتماعی داخلی امن، هماهنگی داخلی شرکت، خلق و جمع آوری دانش و خلاقیت را تسهیل می کند (لیئنا و پیل، 2006؛ ناهاپیت و گشال، 1998؛ تسای و گشال، 1998). روابط اجتماعی میان اعضای سازمان، نوآوری (مورر، بارتچ و ابرس، 2011؛ سابرامنیان و یوندت، 2005) ، رشد (مورر و دیگران؛ 2011) ، و دیگر نتایج سازمانی (اندروز، 2010؛ باتجارگال، 2003) را افزایش می دهد. ظاهراً سرمایه اجتماعی امن، نوآوری را از طریق بهکارگیری دانش ترویج می دهد (پرز- لاو، کابلو مدینا، و کارمونا لاوادو، 2011) ؛ و رقابت شرکت و احتمال موفقیت را افزایش می دهد (فیشر و پولاک، 2004؛ اینکپن و تسانگ، 2005؛ وو، 2008). این تحقیق از لینا و ون بورن (1999) در زمینه سرمایه اجتماعی سازمانی (OSC) به عنوان یک منبع که منعکس کننده روابط اجتماعی درون شرکت است، تبعیت می کند؛ که این وابسته به مفهوم سرمایه اجتماعی داخلی می باشد (آدلر و کون، 2002؛ لیئنا و پیل، 2006).