بیان مسأله
تامین بهداشت همه افراد جامعه از مهم ترین مسایل اساسی هر کشور است، این امر در سه جنبه جسمانی، روانی و اجتماعی مورد ملاحظه قرار می گیرد، در صورتی که بعد روانی بهداشت به اندازه کافی مورد توجه قرار نگیرد، فراوانی مشکلات روانی و رفتاری رو به فزونی خواهد گذاشت تا حدی که عوارض ناشی از بی توجهی به آن در ابعاد فردی و اجتماعی، خانوادگی و انسانی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اثرات سوء و غیر قابل جبران رادر پی خواهد گذاشت (نوابی نژاد، 1376).
در دهه های اخیر، روانشناسی مثبت نگر به عنوان تلاشی جهت بررسی توانمندیهای انسان است که هم اکنون این علم مطالعات مناسبی برای بهزیستی و شادمانی در حوزههای مختلف آموزشی، بهداشتی، درمانی و دانشگاهی فراهم نموده است Linley, P. A. , & Joseph, S. ,2004).). روانشناسی مثبتنگر، حرکتی شناخته شده در جهت سوق دادن انسان به سمت رشد، شکوفایی و بالندگی است که نمیخواهد جایگزین هیچ یک از انواع درمانهای روانشناختی شودSeligman, M. E. P. ,2006).). جامعه علمی، در طول دهههای اخیر، شاهد مطالعات و تحقیقاتی در زمینه درک و مفهومسازی جنبههای مختلف روانشناسی مثبتنگر به ویژه بهزیستی بوده است. بهزیستی روانشناختی به طور گستردهای مورد بررسی و به روشهای مختلفی مفهومسازی شده است. یکی از مفاهیم اصلی مدل سلامت بهزیستی است. مدل سلامت سه نوع بهزیستی هیجانی، بهزیستی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی را با هم ترکیب کرده و مفهوم جامع و کامل از بهزیستی را هم که جنبه عاطفی (بهزیستی هیجانی) و هم جنبه کاربردی (بهزیستی روانشناختی و اجتماعی) سلامت روانی را در بر می گیرد به وجود آورده اند. سلامت روانی دارای 13 نشانه است که 2 نشانه مرتبط با بهزیستی هیجانی 5 نشانه مرتبط با بهزیستی اجتماعی و 6 نشانه مرتبط با بهزیستی روانشناختی است. بهزیستی روانشناختی به معنای قابلیت یافتن تمام استعدادهای فرد است. ودارای مولفه های 1- خودمختاری (احساس شایستگی و توانایی در مدیریتمحیط پیرامون فرد و ...) 2- رشد شخصی (داشتن رشد مداوم و ...) 3- روابط مثبت با دیگران (داشتن روابط گرم و ...) 4- هدفمندی در زندگی (داشتن هدف در زندگی) 5-پذیرش خود (داشتن نگرش مثبت نسبت به خود و ...) 6- تسلط بر محیط (توانایی انتخاب و ایجاد محیطی مناسب و ...) می باشد. در این پژوهش افسردگی نه بعنوان یک بیماری، بلکه بعنوان واکنشی روانی در مقابل مسائل و مشکلاتی که دانشجویان با آنها گریبانگیر هستند، مطرح است. بعبارت دیگر حالتی است عاطفی به نحوی که فرد قدرت و توانایی لازم و کافی برای انجام امور و تکالیف عادی روزمره خود را ندارد و کاهش چشمگیر در فعالیتهای سادخترده وی دیده می شود.
افراد افسرده گرایش دارند به اینکه به تشریح درونی شکستها و تشریح بیرونی موفقیت هایشان بپردادخترد، بعبارت دیگر به بروز و بیان شکست هایشان و عدم بروز موفقیت هایشان می پردادخترد. وجود یک برنامه ریزی درست برای پاسخگویی به نیازهای جسمانی و روانی و ذهنی می تواند یک راه حل باشد مورد دیگر که زمینه مشکلات و نگرانی های دانشجویان را فراهم می کند نیاز مبرم به پیشرفت در دروس است. احساس بی کفایتی، عدم فهم دروس و گرفتن نمرات کم زمینه یکسری اضطراب ها و نگرانی ها را دردانشجویان فراهم می کند. با توجه به اینکه دانشجویان در هر جامعه ای آینده سازان و برنامه ریزان و مدیران آن جامعه خواهند بود سلامت روانی آنان می تواند نقش مؤثری در فرآیند توسعه داشته باشد. در صورتی که آنان از بهداشت روانی برخوردار نبوده و به خاطر مشکلاتی که ذکر آن رفت دچار اختلالات روحی و عاطفی از جمله افسردگی شوند، نه تنها خود دراین جریان ضربه می بینند، بلکه در نهایت جامعه نیز متضرر می گردد. شناخت عواملی که مشکلات روانی دانشجویان را فراهم می آورد مستلزم مطالعات علمی است. از طریق شناخت این عوامل است که می توان به برنامه ریزی در جهت مرتفع ساختن مشکلات عاطفی دانشجویان همت گماشت و بهداشت روانی آنان را تأمین کرد. تا زمانی که بهداشت روانی درمیان دانشجویان وجود نداشته باشد نه تنها انواع اختلالات روحی از جمله افسردگی، از خود بیگانگی و . گریبان گیر آنها خواهد شد، بلکه این امر منجر به افت تحصیلی و هدر رفتن سرمایه گذاریهایی خواهد شد که در این راه به کار گرفته شده است.
دسته: علوم انسانی
حجم فایل: 177 کیلوبایت
تعداد صفحه: 42
پروپوزال ارتباط بین سبک های هویتی و افسردگی پس از مراقبت با بهزیستی روانی در والدین کودکان عادی و کودکان مرزی
در طول دهه های اخیر، شاهد مطالعات و تحقیقاتی در زمینه درک و مفهوم سازی جنبه های مختلف روانشناسی مثبت نگر به ویژه بهزیستی بوده است. بهزیستی روان شناختی به طور گسترده ای مورد بررسی و به روش های مختلفی مفهوم سازی شده است.
یکی از مفاهیم اصلی مدل سلامت بهزیستی است. مدل سلامت سه نوع بهزیستی هیجانی، بهزیستی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی را با هم ترکیب کرده ومفهوم جامع و کامل از بهزیستی را هم که جنبه عاطفی (بهزیستی هیجانی) و هم جنبه کاربردی (بهزیستی روانشناختی و اجتماعی) سلامت روانی را در بر می گیرد به وجود آورده اند. سلامت روانی دارای 13 نشانه است که 2 نشانه مرتبط با بهزیستی هیجانی 5 نشانه مرتبط با بهزیستی اجتماعی و 6 نشانه مرتبط با بهزیستی روانشناختی است. بهزیستی روانشناختی به معنای قابلیت یافتن تمام استعدادهای فرد است. ودارای مولفه های 1- خودمختاری (احساس شایستگی و توانایی در مدیریت محیط پیرامون فرد و...) 2- رشد شخصی (داشتن رشد مداوم و...) 3- روابط مثبت با دیگران (داشتن روابط گرم و...) 4- هدفمندی در زندگی (داشتن هدف در زندگی) 5-پذیرش خود (داشتن نگرش مثبت نسبت به خود و...) 6- تسلط بر محیط (توانایی انتخاب و ایجاد محیطی مناسب و...) می باشد. در این پژوهش افسردگی نه بعنوان یک بیماری، بلکه بعنوان واکنشی روانی در مقابل مسائل و مشکلاتی که دانشجویان با آنها گریبانگیر هستند، مطرح است. بعبارت دیگر حالتی است عاطفی به نحوی که فرد قدرت و توانایی لازم و کافی برای انجام امور و تکالیف عادی روزمرهیخود را ندارد و کاهش چشمگیر در فعالیتهای سازندهی وی دیده می شود.
افراد افسرده گرایش دارند به اینکه به تشریح درونی شکستها و تشریح بیرونی موفقیت هایشان بپردازند، بعبارت دیگر به بروز و بیان شکست هایشان و عدم بروز موفقیت هایشان می پردازند. وجود یک برنامه ریزی درست برای پاسخگویی به نیازهای جسمانی و روانی و ذهنی می تواند یک راه حل باشد مورد دیگر که زمینهی مشکلات و نگرانی های دانشجویان را فراهم می کند نیاز مبرم به پیشرفت دردروس است. احساس بی کفایتی، عدم فهم دروس و گرفتن نمرات کم زمینهی یکسری اضطرابها و نگرانی ها را دردانشجویان فراهم می کند. حضور کودک عقب مانده ذهنی در هر خانواده ساختار آن خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد و سلامت روانی خانواده به خصوص والدین را تحت الشعاع قرار میدهد، کودک بر اثر تعارضهای شدید میان اعضای خانواده، کل خانواده را درگیر بحران میکند. ممکن است روابط خانوادگی، افزایش فشارهای ناخواسته جسمی، هیجانی و مالی ضعیف شود کودک عقب مانده ذهنی میتواند ضایعات و اثرات جبران ناپذیری بر وضعیت بهداشت روانی خانواده وارد کند از جمله ایجاد تشدید اختلافاتی زناشویی، جدایی، تحمل بار سنگین اقتصادی، افسردگی، ناامیدی، اضطراب، خجالت و خشم1 و بسیاری از مسایل دیگر (بردن2، 1980). مراقبت مداوم از کودک عقب مانده ذهنی اغلب برای والدین استرسزا میباشد زیرا این دشواری های کودکان به طور اجتناب ناپذیری بر زندگی آنها اثر میگذارد (کرنیک3 و همکاران، 1983). تحقیقات نشان داده است که والدین کودکان عقب مانده ذهنی عموما در خطر مشکلات زندگی خانوادگی و دشواریهای عاطفی قرار دارند (بکمن4، 1991 سینگر واوروین 1989).
به طور کلی خانواده کودک معلول به لحاظ داشتن کودکی متفاوت با سایر کودکان با مشکلات فراوانی در زمینه نگهداری، آموزش و تربیت آنها روبه روست. این مسایل همگی بر والدین فشارهایی وارد میکنند که سبب بر هم خوردن آرامش و یکپارچگی خانواده میشوند و در نتیجه انطباق و سازگاری آنان را تحت تاثیر قرار می دهد. سبک های هویت یکی از مهمترین عوامل تحول و شکلگیری شخصیت است و نقش بنیادین در سلامت روانی دارد به گونهای که سبک های هویت پایین و شکلگیری احساس خود کم بینی در والدین زمینههای آسیب روانی را فراهم مینماید (ولی زاده و همکاران و 1387).
سبک های هویت 5 مفهوم روانشناختی بسیار عام و در عین حال بسیار مهم است اما به طور کلی می توان سبک های هویت را احساس ارزشمندی شخص تعریف نمود. احساسات و افکار مردم درباره خودشان اغلب بر احساس تجارب روزانه تغییر پذیر است و به طور موقت بر احساس فرد تاثیر می گذارند. البته سبک های هویت، بنیادی تر از آن است که افت و خیزهای معمول می توان نوسانات گذرایی بر نحوه احساستشان نسبت به خود ایجاد کند، ولی این تاثیرات بسیار محدودند، بر عکس آنهایی که سبک های هویت پایینی دارند افت و خیزهای معمول می تواند زندگی آنها را دگرگون کند. سبک های هویت معمولاً به عنوان ارزیابی شخص از ارزشمندی خویش تعریف میشود افرادی که سبک های هویت بالایی دارند خودپذیرا و خود ارزشمند هستند. روانشناسان اجتماعی سبک های هویت را ارزیابی مثبت و منفی از خود میدانند به طوری که فرض می شود سبک های هویت تا حدودی با ثبات است. سبک های هویت یا همان احترام به خود یکی از خصوصیات مهم و اساسی شخصیت هر فردی را تشکیل میدهد و به طور حتم روی جنبههای شخصی انسان اثر میگذارد و کمبود یا فقدان آن باعث عدم رشد سایر جنبههای شخصیت به صورت ناهماهنگ خواهد شد و حتی ممکن است باعث پدیدآیی بیماریهای روانی گوناگون مانند افسردگی، کمرویی، پرخاشگری1، ترس و... شود (بیابانگرد، ).
سبک های هویت بالا بستگی به شکلدهی ارزشها و استانداردهای خود والدین دارد همچنین به رفتار سالم بستگی دارد، زمانی که افراد از سلامتی کامل برخوردار باشند ولی سبک های هویت بالایی نداشته باشند در رفتار خود سبک های هویت پایین نشان میدهند (شاطرلو، 1386).
سلامت روانی یکی از مباحث مهمی است که در رشد و بالندگی خانواده و جامعه موثر میباشد. سازمان بهداشت جهانی2 (2004) سلامت روانی را به عنوان حالتی از بهزیستی که درآن فرد توانمندی خود را شناخته از آنها به نحو موثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است تعریف میکند. به طور کلی بهداشت روانی ایجاد سلامت روان به وسیله پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی، کنترل عوامل موثر بروز آن، تشخیص زودرس، پیشگیری از عوامل ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم در برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فرد، 1386).
با توجه به فراوانی کودکان عقب مانده ذهنی که هم بر جامعه و هم بر خانواده بار مالی و بخصوص بار عاطفی و روانی به دنبال دارند و از سوی دیگر این کودکان طبق اصل 130 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارایی حقوق هستند ازجمله اینکه دولت موظف است برای این کودکان در حد توان خدمات آموزش و رفاهی فراهم سازد. این در حالی است که یک کودک عقب مانده ذهنی در هر خانواده ای ساختار خانواده را تحت تاثیر قرار داده و سلامت روان اعضای بخصوص والدین را تحت الشعاع قرار می دهد بخصوص که کارکردهای روانشناختی خانواده را مختل می سازد که بهترین این کار کردها عبارتند از:
الف) ابراز کردن: والدین و تک تک فرزندان باید اجازه ابراز احساس افکار و نظرات داشته باشند.
ب) اتحاد: خانواده باید یک سیستم متحد و هماهنگ باشد.
ج) ساختار و سازمان: خانواده باید دارایی چارچوب، ساختار و سازمان باشد.
د) معنویت و مذهب: خانواده باید ارزشهای مذهبی خود را به اعضای عرضه بدارد.
و) کنترل: خانواده باید اعضای خود را کنترل نماید (آلن 1 2001).
هدف سلامت روان فقط منحصر به تشریح علل اختلالات رفتار نبوده بلکه هدف آن به وجود آمدن عواملی که مکمل زندگی سالم و نرمال باشد و نیز درمان اختلالات جزیی رفتار به منظور جلوگیری از وقوع بیماریهای شدید روانی و به طور کلی هدف سازمان روان پیشگیری است (شاملو 1382). وجود کودک معلول میتواند ضایعات واثرات جبران ناپذیری بروضعیت سلامت روانی و والدین داشته باشد و آدلر در نظام روانشناختی فردی بیان کرده است که احساس حقارت از طریق تجربه به قدرت شخصی بر انسان تسلط پیدا میکند با این وجود آغاز مفهوم منبع کنترل به عنوان یک سازه روان شناختی به دو دهه قبل بر میگردد (ادوارد1، 1977).
آموزشهای روان شناختی شامل آموزش مهارتهای زندگی و آموزش ابراز وجود درمانهای روان شناختی مانند رفتار درمانی و انواع فنون روان درمان و توان بخشی مانند مشکلات ادراکی و شناختی از جمله مداخلههای روان شناختی تلقی می شوند همچنین مداخلههای روان شناختی شامل هر گونه اقداماتی است که روان شناسان و مشاوران به منظور پیشگیری درمان و کاهش مشکلات روان شناختی افراد بکار می برند. هدف نهایی این مداخلهها کمک به افراد برای درک بهتر خود و جهان پیرامون، افزایش قابلیت و توانمندی سازگاری و ارتقای سلامت روانی است (یوسفی 1387).
به منظور کاهش مشکلات در رابطه با بروز نقایص جسمی و ذهنی معمولاً در هر جامعه به دو اقدام اساسی می پردازند: قدم اول سعی و کوشش هرچه بیشتر در امر پیشگیری از معلولیت و جلوگیری از بروز نقایص ذهنی و جسمی یا در اختیار گذاردن راه حلهای و رهنمود های لازم ازطریق کتب و مقالات و برنامه های رادیویی، تلویزیونی و غیره بر جامعه و سازمانهای ذیصلاح تا درصد بروز اینگونه عوارض را تا حد امکان کاهش دهند. اقدام اساسی دوم ایجاد امکانات لازم رفاهی و توانبخش مناسب جهت ارائه خدمات به کودکان معلول خانواده آنهاست.
از آنجا که وجود کودک معلول زمینه ای برای برای تغییر رفتار اعضای خانواده فراهم می کند، داشتن کودکی معلول در حکم ضربه روانی قابل توجه، موجب بروز احساسات و عکس العمل های متضاد و تشدید نیازهای و ایجاد نیازهای جدید، نگرشهای متفاوت و رفتارهای مختلف می شود وبهداشت روانی، تعامل روانی، اجتماعی و روابط والدین، کودک را تحت تاثیر قرار می دهد.
یکی از مفاهیم اصلی مدل سلامت بهزیستی است. مدل سلامت سه نوع بهزیستی هیجانی، بهزیستی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی را با هم ترکیب کرده ومفهوم جامع و کامل از بهزیستی را هم که جنبه عاطفی (بهزیستی هیجانی) و هم جنبه کاربردی (بهزیستی روانشناختی و اجتماعی) سلامت روانی را در بر می گیرد به وجود آورده اند. سلامت روانی دارای 13 نشانه است که 2 نشانه مرتبط با بهزیستی هیجانی 5 نشانه مرتبط با بهزیستی اجتماعی و 6 نشانه مرتبط با بهزیستی روانشناختی است. بهزیستی روانشناختی به معنای قابلیت یافتن تمام استعدادهای فرد است. ودارای مولفه های 1- خودمختاری (احساس شایستگی و توانایی در مدیریت محیط پیرامون فرد و...) 2- رشد شخصی (داشتن رشد مداوم و...) 3- روابط مثبت با دیگران (داشتن روابط گرم و...) 4- هدفمندی در زندگی (داشتن هدف در زندگی) 5-پذیرش خود (داشتن نگرش مثبت نسبت به خود و...) 6- تسلط بر محیط (توانایی انتخاب و ایجاد محیطی مناسب و...) می باشد. همچنین والدینی که دارایی سبک های هویت بالایی می باشند سلامت روانی بهتر بهزیستی روانشناختی بهتری نسبت به والدینی دارند که دارای سبک های هویت پایین می باشد. با توجه به مطالعات در ایران و این که در استان سیستان و بلوچستان مشابه این تحقیق انجام نگرفته لذا لزوم انجام چنین تحقیقی در استان ضروری به نظر می رسد و خصوصاً در آینده نیز می توان از نتایج این تحقیق نیز در مراکز مشاوره، آموزشگاههای استثنایی و مدارس عادی، سازمان بهزیستی، کلینیک های سلامت روان جهت خدمت رسانی استفاده کرد. با توجه به موضوع تحقیق، سئوال اصلی تحقیق را چنین طرح می کنیم: آیا بین بهزیستی روانشناختی با سبک های هویت و سلامت روانی در والدین کودکان عادی و مرزی رابطه ای وجود دارد؟
قیمت: 48,500 تومان
دسته: عمران و نقشه کشی
حجم فایل: 40 کیلوبایت
تعداد صفحه: 21
تداخلات ترافیکی در محل تقاطعات از جمله عواملی هستند که باعث به وجود آمدن تاخیر در زمان حرکت و افزایش زمان سفر هستند. افزایش زمان سفر و تاخیر در دسترسی به مکان های مورد نظر هزینه های متفاوتی را از قبیل افزایش مصرف سوخت و افزایش آلاینده ها و هم چنین بار روانی منفی برای رانندگان وسایل نقلیه در بر داشته باشد.
همچنین حضور بیش از حد تداخلات ترافیکی در مسیر ها و تقاطعات باعث رخ دادن تصادفات بین وسایل نقلیه نیز میشود.
اگرچه تحقیقات متعددی در رابطه با انواع دوربرگردان در بسیاری کشور ها انجام شده است و روابط و دستوالعمل هایی برای آنها موجود است ولی با توجه به شرایط ترافیکی متفاوت در کشور ما لازم است که مطالعات جدیدی در خصوص آن انجام شود.
با توجه به اینکه افزایش زمان سفر و تراکم زیاد ماشین ها در مسیر های عبوری به خصوص در محل تقاطعات باعث افزایش هزینه به کاربران راه به خصوص از لحاظ روانی می شود، مکان یابی بهینه دوربرگردان برای جلوگیری از اتلاف وقت می تواند بسیار مفید باشد.
قیمت: 15,000 تومان
بخشی از ابتدا فایل:
رفتارهای پرخاشگرانه یکی از مشکلات اجتماعی مهم و اساسی در هرجامعهای است و به دلیل اهمیت آن به اینگونه رفتار در دوران کودکی و به خصوص در دوران نوجوانی بیشتر توجه میشود (لابر و های ۱۹۹۷ به نقل از پاکاسلاهتی، ۲۰۰۰). نکتهء عمده پژوهش در قلمروی پرخاشگری، از مفهوم آن ناشی میشود. مفهومی که در عین حال ساختارهای خصومت، خشم، پرخاشگری را در بر میگیرد. هاولز و رایت (۱۹۷۸؛ به نقل از حاجتی و همکاران، ۱۳۸۷) کوشش کردند تا تمایز بین این اصطلاحات را بر اساس توصیف خشم، به عنوان یک حالت ذهنی از برانگیختگی هیجانی، خصومت، به عنوان یک بازخورد به همراه یک ارزیابی منفی بلندمدت از دیگران و رویدادها و پرخاشگری را، به عنوان رفتاری آشکار، درگیر شدن و آسیب رساندن به دیگران مشخص کنند؛ اما آنها اصطلاحاتی را تعریف و تأیید میکنند که به یکدیگر وابسته هستند. (هاولز و رایت، ۱۹۷۸؛ به نقل از الله یاری، ۱۳۷۶). هرچند واژه خشونت را به معانی مختلفی تعریف میکنند، اما تعاریف اکثر محققان بهکارگیری نیروی بدنی، برای آسیب رساندن به دیگران را در بر میگیرد. (فارل و فلانری، ۲۰۰۶). در کل میتوان گفت پرخاشگری و خشونت ممکن است به شکلهای مختلفی، مانند آزار و اذیت دیگران؛ کتک زدن؛ دشنام دادن و... جلوهگر شود و هدف آن صدمه زدن به خود یا دیگری است. (اکبری، ۱۳۸۱). علل پرخاشگری از دیدگاههای مختلفی بررسی شده است. مطابق رویکرد یادگیری اجتماعی بندورا، پرخاشگری شکلی از رفتار اجتماعی است، که یاد گرفته میشود و بروز آن در هر موقعیت به عواملی مانند تجربه افراد پرخاشگر، تقویتهای کنونی برای پرخاشگری و بسیاری از عوامل شناختی و اجتماعی بستگی دارد، که ادراک مطلوب بودن رفتار پرخاشگر را تعیین میکند. بندورا بیان میکند که رفتار مشاهده شده یا رفتار تجربه شده از نظر شناخت باید بررسی شود. تجربههای ناخوشایند احساسات منفی به وجود میآورند و احساسات منفی تمایل به پرخاشگری را برمیانگیزند. (اعزازی ۱۳۸۰). تئوری یادگیری اجتماعی نیز رفتار پرخاشگری را نتیجه ضعف در رشد مهارتهای اجتماعی میداند. از دیدگاه بندورا (۱۹۷۳) ، رفتار پرخاشگرانه به این خاطر اتفاق میافتد، که شخص در یادگیری راههای پذیرفته شده برای سروکار داشتن با توقعات در روابط بین شخصی، مثلا بیان مناسب خشم، ضعیف است. در ضمن پژوهشگرانی که ارتباط بین پرخاشگری و طرد از گروه همسن را نشان دادهاند به نقص در مهارتهای اجتماعی معتقد هستند. (داج و کوی، ۱۹۸۷). در چهل سال گذشته، به دو مسأله مهم، مرتبط با رفتارهای خشن، توجه شده است. اول اینکه میزان رفتارهای خشونتآمیز در میان افراد در جوامع افزایش پیدا کرده است (گویرا و همکاران ۱۹۹۴؛ به نقل از فیلدز و مک نامارا، ۲۰۰۳) دوم اینکه میانگین سنی افرادی که خشونت را مرتکب میشوند کاهش پیدا کرده و بیشتر کودکان و به خصوص نوجوانان را در برمیگیرد. شاید بیشترین زنگ خطر در نیم قرن اخیر رفتارهای خشونتبار در مدارس است (فیلدز و مک نامارا، ۲۰۰۳). با اینکه مسئله اعمال خشونت و پرخاشگری در مدرسه پدیدهای جدید نیست و در مدرسه قدمتی طولانی دارد. در سالهای اخیر، گزارشهای رسانههای گروهی در بیشتر کشورها نشاندهنده ی این واقعیت است که خشونتهای جدی دانشآموزان افزایش یافته است. نگرانی بیش از حد درباره ی خشونت نوجوانان به تلاشهایی برای درک نشانهها و پیامدهای آن و تشخیص روشهای مؤثر برای پیشگیری و کاهش این پدیده منجر شده است (فارل و فلانری، ۲۰۰۶). در سالهای اخیر، در زمینه درمان، کاربرد روشهای شناختی رفتاری در درمان گروهی از اختلالات دوره ی نوجوانی از قبیل افسردگی، اختلالات اضطرابی، اختلالات تغذیه، اختلالات تکانهای و اختلالات رفتاری کاملاً مفید و مؤثر بوده است. ویژگیهای درمانشناختی رفتاری نظیر ارتباط کاری تجربی و گروهی، فعال بودن، هدفدار بودن، متمرکز بودن بر مشکل، آموزش مهارتهای مقابله، و تأکید بر بازخورد، بهویژه برای درمان مراجعان نوجوان بسیار متناسب است. (زارب، ۱۳۸۳). یکی از این روش های شناختی آموزش خود کنترلی رفتار می باشد. اصطلاح آموزش خودکنترلی رفتار، به اجرای روشهای خودنظارتی، خودارزیابی، و خودتقویتی اشاره دارد. منظور از خودنظارتی حفظ توجه فعال به رخداد افکار و رفتارهای هدفمند خاص است. خودارزیابی به قضاوت در مورد میزان یا کیفیت رفتاری مربوط می شود که در مقابل برخی از ملا کها یا استانداردهای موجود تغییر می کند. خودتقویتی به اجرای تقویت توسط خود فرد، در صورتی که یک معیار خاص برای رفتار در دست باشد، اشاره دارد (حاتمی، ۱۳۹۰). شیوه های آموزشی حل مسئله و آموزش خودتعلیمی، از روشهای مناسب برای خودکنترلی در دانش آموزان است. آموزش حل مسئله، شامل آموزش راهبردهای منظم به افراد برای حل مسئله است.
مقدمه
رفتارهای پرخاشگرانه یکی از مشکلات اجتماعی مهم و اساسی در هر جامعه ای است و به دلیل اهمیت آن به اینگونه رفتار در دوران کودکی و به خصوص در دوران نوجوانی بیشتر توجه می شود (لابر و های 1997 به نقل از پاکاسلاهتی، 2000). نکته عمده پژوهش در قلمروی پرخاشگری، از مفهوم آن ناشی می شود. مفهومی که در عین حال ساختارهای خصومت، خشم، پرخاشگری را در بر می گیرد. هاولز و رایت (1978؛ به نقل از حاجتی و همکاران، 1387) کوشش کردند تا تمایز بین این اصطلاحات را بر اساس توصیف خشم، به عنوان یک حالت ذهنی از برانگیختگی هیجانی، خصومت، به عنوان یک بازخورد به همراه یک ارزیابی منفی بلندمدت از دیگران و رویدادها و پرخاشگری را، به عنوان رفتاری آشکار، درگیر شدن و آسیب رساندن به دیگران مشخص کنند؛ اما آنها اصطلاحاتی را تعریف و تأیید می کنند که به یکدیگر وابسته هستند. (هاولز و رایت، 1978؛ به نقل از الله یاری، 1376). هرچند واژه خشونت را به معانی مختلفی تعریف می کنند، اما تعاریف اکثر محققان به کارگیری نیروی بدنی، برای آسیب رساندن به دیگران را در بر می گیرد. (فارل و فلانری، 2006). در کل می توان گفت پرخاشگری و خشونت ممکن است به شکل های مختلفی، مانند آزار و اذیت دیگران؛ کتک زدن؛ دشنام دادن و ... جلوه گر شود و هدف آن صدمه زدن به خود یا دیگری است. (اکبری، 1381). علل پرخاشگری از دیدگاههای مختلفی بررسی شده است. مطابق رویکرد یادگیری اجتماعی بندورا، پرخاشگری شکلی از رفتار اجتماعی است، که یاد گرفته می شود و بروز آن در هر موقعیت به عواملی مانند تجربه افراد پرخاشگر، تقویتهای کنونی برای پرخاشگری و بسیاری از عوامل شناختی و اجتماعی بستگی دارد، که ادراک مطلوب بودن رفتار پرخاشگر را تعیین می کند. بندورا بیان می کند که رفتار مشاهده شده یا رفتار تجربه شده از نظر شناخت باید بررسی شود. تجربه های ناخوشایند احساسات منفی به وجود می آورند و احساسات منفی تمایل به پرخاشگری را برمی انگیزند. (اعزازی 1380). تئوری یادگیری اجتماعی نیز رفتار پرخاشگری را نتیجه ضعف در رشد مهارتهای اجتماعی می داند. از دیدگاه بندورا (1973) ، رفتار پرخاشگرانه به این خاطر اتفاق می افتد، که شخص در یادگیری راه های پذیرفته شده برای سروکار داشتن با توقعات در روابط بین شخصی، مثلا بیان مناسب خشم، ضعیف است. در ضمن پژوهشگرانی که ارتباط بین پرخاشگری و طرد از گروه همسن را نشان داده اند به نقص در مهارت های اجتماعی معتقد هستند. (داج و کوی، 1987). در چهل سال گذشته، به دو مسأله مهم، مرتبط با رفتارهای خشن، توجه شده است. اول اینکه میزان رفتارهای خشونت آمیز در میان افراد در جوامع افزایش پیدا کرده است (گویرا و همکاران 1994؛ به نقل از فیلدز و مک نامارا، 2003) دوم اینکه میانگین سنی افرادی که خشونت را مرتکب می شوند کاهش پیدا کرده و بیشتر کودکان و به خصوص نوجوانان را در برمی گیرد. شاید بیشترین زنگ خطر در نیم قرن اخیر رفتارهای خشونت بار در مدارس است (فیلدز و مک نامارا، 2003). با اینکه مسئله اعمال خشونت و پرخاشگری در مدرسه پدیده ای جدید نیست و در مدرسه قدمتی طولانی دارد. در سالهای اخیر، گزارشهای رسانه های گروهی در بیشتر کشورها نشان دهنده این واقعیت است که خشونتهای جدی دانش آموزان افزایش یافته است. نگرانی بیش از حد درباره خشونت نوجوانان به تلاشهایی برای درک نشانه ها و پیامدهای آن و تشخیص روشهای مؤثر برای پیشگیری و کاهش این پدیده منجر شده است (فارل و فلانری، 2006). در سال های اخیر، در زمینه درمان، کاربرد روشهای شناختی رفتاری در درمان گروهی از اختلالات دوره نوجوانی از قبیل افسردگی، اختلالات اضطرابی، اختلالات تغذیه، اختلالات تکانه ای و اختلالات رفتاری کاملاً مفید و مؤثر بوده است. ویژگیهای درمان شناختی رفتاری نظیر ارتباط کاری تجربی و گروهی، فعال بودن، هدفدار بودن، متمرکز بودن بر مشکل، آموزش مهارتهای مقابله، و تأکید بر بازخورد، به ویژه برای درمان مراجعان نوجوان بسیار متناسب است. (زارب، 1383). یکی از این روش های شناختی آموزش خود کنترلی رفتار می باشد. اصطلاح آموزش خودکنترلی رفتار، به اجرای روشهای خودنظارتی، خودارزیابی، و خودتقویتی اشاره دارد. منظور از خودنظارتی حفظ توجه فعال به رخداد افکار و رفتارهای هدفمند خاص است. خودارزیابی به قضاوت در مورد میزان یا کیفیت رفتاری مربوط می شود که در مقابل برخی از ملا کها یا استانداردهای موجود تغییر می کند. خودتقویتی به اجرای تقویت توسط خود فرد، در صورتی که یک معیار خاص برای رفتار در دست باشد، اشاره دارد (حاتمی، 1390). شیوه های آموزشی حل مسئله و آموزش خودتعلیمی، از روشهای مناسب برای خودکنترلی در دانش آموزان است. آموزش حل مسئله، شامل آموزش راهبردهای منظم به افراد برای حل مسئله است.