چکیده
در بخش 4.1 کار خود را با شرح این مورد آغاز می کنیم که چگونه می توان راه حل کیفی را برای مسائلی با محدودیت های محدب پیدا کنیم. در بخش 4.2 الگوریتم دو مرحله ای را نشان می دهیم که به طور موثر به توزیع نقاط بر روی نمودار پارتو با هدف رسیدن به بهترین برآورد زمانی که تنها تعداد محدودی از نقاط (سبد سرمایه) می توانند محاسبه شوند، می پردازیم. در بخش 4.3 به این بحث می پردازیم که آیا مسئله فرمولبندی سه نوع مسئله (مسئله با حداکثر کاردینالیته، آستانه خرید، یا محدودیت 5-10-40) می بایست به منظور امکان پذیر کردن کاربرد حل کننده مختلط عدد صحیح با عملکرد بالای تجاری موجود، اصلاح گردد، و اگر کار انجام گیرد، این اصلاحات باید چگونه باشند. بخش 4.4 روش مستدلی را برای هر یک از محدودیت های غیرجزئی ارائه می کند، که با توجه به کران پایین سود قابل پیش بینی، هدفش محاسبه سبد سرمایه ای با کمترین واریانس می باشد. این استدلال بر روی 7 مسئله مبنا تست شده است، و نتایج حاصل شده در بخش 4.5 ارائه و تحلیل شده است. همچنین در این بخش، گزارشی در مورد آزمایشاتی می دهیم که برآوردی را در ارتباط با کارایی رویکرد دومرحله ای برای توزیع نقطه ای می دهد. با توضیح مختصری در بهخش 4.6 به نتیجه گیری می پردازیم.
اندازه گیری عملکرد
اندازه گیری عملکرد در زمینه های چندمنظوره مشکل می باشد، زیرا مستلزم مقایسه مرزهای کامل یا تخمین های مربوطه و نه تنها راه حل ها یا سبد سرمایه گذاری های (پورتفولیو) مجزا می باشد. چندین اندازه گیری عملکرد احتمالی، به عنوان مثال جانسن و جاز کیویچ (HJ98) یا زیتزلر و همکارانش مورد بحث قرار می گیرد. در ادامه، به قضاوت در مورد مرزهای ایجاد شده توسط انحراف از مرز ایده ال پرداخته، که به عنوان مرزهای کارآمد مسئله بدون محدودیت های غیربرجسته تعریف می گردد. این مرز ایده ال به عنوان کران بالا در مورد عملکرد بوده و می تواند به طور موثر توسط برنامه ریزی پارامتری تابع هدف درجه دوم، برای مثال الگوریتم های نشان داده شده در فصل 3، محاسبه گردد. به منظور اندازه گیری انحراف، به محاسبه سطح بین مرزهای حاصل شده و مرز ایده ال می پردازیم. یکی از مشکلات مربوط به روش های مبتنی بر سطح، تعریف واریانس بیشینه و مرزهای برگشت کمینه برای محاسبه سطح می باشد، شکل 4.3 را مشاهده کنید. اگر این مقادیر دور از هم باشند، سبد سرمایه گذاریهای بینهایت دارای تاثیر زیادی بر روی کیفیت راه حل می شوند. اگر آن ها نزدیک به هم باشند، بعضی از بخش های مرزی احتمالا قطع می گردد. چون مرزها مناسب واضح نمی باشند، در اینجا دو مقدار را گزارش می کنیم: بخش هایی که از واریانس بیشینه و سبد سرمایه گذاریهای حاصل شده کمینه از مرزهای ایده ال (سطح دلتا ایده ال) ؛ و واریانس بیشینه و بازده کمینه هر دارایی در جهانی های موجود، استفاده می کنند.
خلاصه
چکیده: روشی که ده یا حتی پنج سال پیش به وسیله آن یک استراتژی تجاری فرموله بندی می شد دیگر قابلیت کاربرد ندارد. این پدیده را می توان تا حد زیادی به یک تغییر اساسی در اهمیت استراتژیک اطلاعات و دانش نسبت داد. هدف این مقاله ارائه یک دیدگاه کل نگرانه از وابستگی متقابل بین مدیریت استراتژیک و مدیریت دانش استراتژیک می باشد. بوسیله تحلیل دیدگاه های مختلف با توجه به فرموله بندی استراتژی از یک منظر تجاری یک مدل برای ترکیب استراتژی بندی مدیریت دانش با استراتژی بندی تجاری به وجود آمده است.
مقدمه
تغیرات مداوم در محیط تجاری امروزی، یعنی جایی که بازار به طور مداوم رقابتی تر می شود و نرخ نوآوری ها بالا می رود، باعث شده است که موسسات دانش را به عنوان سرمایه کلیدی خود تشخیص دهند. دراکر (1993) به درستی اشاره می کند که باارزش ترین سرمایه موسسات قرن 21، دانش آنها و کارگران دانشی آنها می باشد. در این چارچوب توانایی موسسات برای بهره برداری از سرمایه های غیرمادی خود بسیار تعین کننده تر از توانایی آنها برای سرمایه گذاری و مدیریت سرمایه های فیزیکی شان می باشد.
برای اینکه موسسات در بهره برداری از سرمایه های دانشی خود موفق باشند یک تناظر متناسب بین اهداف و ماموریت های سازمان و استراتژی مدیریت دانش آن بایستی وجود داشته باشد. این بدین معنا است که اهداف و استراتژی های مدیریت دانش بایستی منعکس کننده اهداف و استراتژی های سازمان باشد (کیم و دیگران، 2003، صفحه 297).
تیوانا (2000، صفحه 103) به درستی اظهار می کند که ' دانش استراتژی را هدایت می کند و استراتژی نیز هدایت کننده دانش می باشد'، تیوانا (200، صفحه 103) حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و می گوید: بدون یک ارتباط روشن بین مدیریت دانش و استراتژی تجاری حتی بهترین سیستم های مدیریت دانش جهان نیز بیهوده خواهند بود.
خلاصه
بررسی متون در حوزۀ سیستم های اطلاعاتی مدیریت (IS) موفق، شواهد تجربی را ایجاد کرده و نشان می دهد که سرمایه گذاری تنها در IS و ابزارهای جدید مدیریت (NMT) ، نتایج بهتری را در کسب و کار به همراه ندارد. مقاله حاضر با هدف کمک به توسعه دانش موجود در زمینه عوامل توضیحی با اجرای موفق IS، به طبقه بندی این عوامل از طریق تجزیه و تحلیل خوشه ای می پردازد و از نمونه ای از شرکت های اسپانیایی با توجه به ارزیابی مدیران مالی آنها (CFOs) از کیفیت این سیستم ها و کاربرد آنها برای اهداف استراتژیک استفاده می کند. این طبقه بندی برای پاسخ به سه سوال مفید است: آیا شرکت هایی که به سیستم های اطلاعاتی خود امتیاز بهتری می دهند، عملکرد خود را نیز بهبود می بخشند؟
چگونه کیفیت و استراتژی سیستم های اطلاعاتی، نتایج را تحت تاثیر قرار می دهد؟ آیا رابطه مثبتی بین استفاده از NMT ها و بهبود عملکردها وجود دارد؟ از طریق آزمون غیر پارامتری کروسکال والیس و حداقل مربعات جزئی (PLS) نتایج مدل به دست آمده و پرسش اول را تایید می کنند و نشان می دهند که کیفیت و استراتژی IS بر بهبود سودآوری شرکت ها تاثیر مثبتی دارد. رگرسیون منطقی نشان دهنده تعامل بین استفاده از NMT ها و رویکرد استراتژیک سیستم های اطلاعاتی با اثرات مثبت بر بهبود سودآوری می باشد. نتایج حاصل از این مطالعه دارای پیامدهای قابل توجه و با اهمیتی برای شرکت ها بوده و نشان می دهند که سرمایه گذاری در سیستم های اطلاعاتی و NMT ها باید با موارد صحیحی از استراتژی همراه شود.
واژگان کلیدی: سیستم های اطلاعاتی مدیریت، ROI، خوشه، PLS، تکنیک های جدید مدیریت
رابطه بین شیوه های تامین مالی و درصد تغییرات و فرایند سرمایه
مقدمه
یکی از مباحث مهم در مدیریت مالی اندازه گیری و کاربرد هزینه سرمایه شرکت می باشد که معمولاً در اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری و هم چنین راههای مختلف تامین مالی به عنوان اصل مهم تلقی می شود.
برای محاسبه سرمایه شرکت ابتدا بایستی راههای مختلف کسب مانع مالی را بشناسیم.
تامین مالی به اشکال مختلف صورت می پذیرد:
. استقراض
. صدور سهام
. انباشت کردن سود شرکت
چکیده
تولید کنندگان خصوصی توان، به سرعت در حال افزایش هستند تا افزایش تقاضای بار را در بخش های خانگی، تجاری، و صنعتی پاسخگو باشند. در اینجا، سیستم های تولید توزیع شده (DGها) ، نقش مهمی را در تولید سوخت های فسیلی بازی می کنند. در میان تکنولوژی های مختلف تولید توزیع شده مانند پیل سوختی، توان بادی، و خورشیدی، تولید توزیع شده مبنی بر پیل سوختی به دلیل بازده بالای آن، پاک بودن، مدولار بودن، و فواید اقتصادی آن در حال مشهورتر شدن می باشد. بنابراین، توسعه یک رابط الکترونیک قدرت مناسب و طرح های کنترلی، نقش حیاتی در تنظیم ولتاژ پیل سوختی، هم تحت شرایط پایدار و هم تحت شرایط گذرا، ایفا می کند. ازینرو این مقاله یک رابط الکترونیک قدرت تک-مرحله ای DSP-کنترل شده را برای تولید مبنی بر پیل سوختی که برای کاربردهای مسکونی/متصل به شبکه می باشد، ارایه می دهد. طرح ارایه شده، سیگنال های کنترلی مدولاسیون پهنای پالس (PWM) را با استفاده از کنترل کننده TMS320F2812 DSP که با مدل MATLAB/Simulink مرتبط می شود، تولید می کند. یک مدل جامع مبنی بر شبیه سازی از طرح ارایه شده، استنتاج شده و مورد بحث قرار می گیرد. نتایج آزمایش به ازای بارهای متغیر و شرایط گذرا، ارایه می شوند.
اصطلاحات مربوطه: استادیو سازنده کد، DSP، پیل سوختی غشای الکترولیت پلیمری، کیفیت توان، اینورتر مدولاسیون پهنای پالس
مقدمه
در سال های اخیر، بحث افزایش تقاضای انرژی، افزایش آگاهی مردم برای حفاظت از محیط زیست و طبیعت باقی مانده سوخت های فسیلی، منجر به تحقیقات بیشتر برای تمرکز بر روی منابع انرژی تجدیدپذیر شده است. بسیاری از بخش های خصوصی، پول هنگفتی برای تامین بارهای خود _تحت شدت قطع برق و برای تغذیه بارهای پیک خود به صورت محلی با استفاده از ژنراتورهای دیزلی مرسوم، سرمایه گذاری می کنند. این منابع توان مرسوم، به سبب عملکرد کم بازده و نامرتب خود، در حال محدود شدن هستند. بهمین ترتیب، بخش های خصوصی و بخش های مربوط به برق، اکنون در حال تمرکز بر روی تولید توزیع شده (DG) مبنی بر منابع انرژی تجدیدپذیر _با فواید مربوط به بازده بیشتر، کیفیت توان بهبود یافته، قابلیت اطمینان، و طبیعت سازگاری با محیط زیست آنها برای کاربردهای تکی یا متصل به شبکه، می باشند.